یکم: اگر میدانستند که وابستگی نظام برنامهریزی چه ضربات مهلکی به کشور وارد میسازد هیچگاه سازمان برنامه و بودجه نظام ستمشاهی را دربست در اختیار برنامهریزان آمریکایی قرار نمیدادند.
دوم: اگر میدانستند که انجام تعدادی پروژه عمرانی بزرگ در کشور را توسعه نمینامند هیچگاه پیمانکاران تحت نظر مستقیم و غیرمستقیم سفارت آمریکا در ایران و مستشاران آمریکایی در سازمان برنامه و بودجه رژیم گذشته جولان نمیدادند..
سوم: اگر میدانستند که مدل سه شاخگی (تری گپس آمریکایی) و مدل اقتصاد سنجی قادر به تحلیل و تامین اهداف والای انقلاب اسلامی بویژه در بخش عدالت اجتماعی نیست هیچگاه با بیتوجهی به روش برنامهریزی و برنامه اول توسعه پنج ساله جمهوری اسلامی ایران را در وزارت برنامه و بودجه وقت، از روی برنامه ششم عمران و توسعه نافرجام رژیم طاغوت کپی نمیکردند.
چهارم: اگر میدانستند که گنجاندن چند هدف کلی، خطمشی و سیاست اجرایی ناکارآمد نمیتواند جهتگیریهای اساسی و جهانبینی مدل برنامهریزی را تغییر دهد هیچگاه مسیر توسعه کشور را مجددا در ریل توسعه ناقص مورد نظر رژیم شاهنشاهی قرار نمیدادند.
پنجم: اگر میدانستند که با تکرار گزارههای پایه مقدس و انقلابی نمیتوان آنها را در برنامههای پنج ساله توسعه و سپس در برنامههای سالانه محقق نمود هیچگاه فریب بازماندگان جاهل سازمان برنامه و بودجه رژیم طاغوت را نمیخوردند.
ششم: اگر میدانستند که تعیین اهداف برای سیستمهای زنده، فعال، پویا، انسانی و اجتماعی، دشوارترین و پیچیدهترین فعالیت بشری است هیچگاه به خود اجازه نمیدادند که آینده زندگی یک ملت بزرگ را چون امروز با مشکلات متعدد مواجه سازند.
هفتم: اگر میدانستند که با تدوین چشمانداز و سیاستهای کلی نظام بصورت ناقص و ناکارآمد آغازگر بروز مشکلات در زندگی مردماند هیچگاه نسبت به نامیدن آنها به عنوان اسناد فرادست نظام برنامهریزی اقدام نمیکردند.
هشتم: اگر میدانستند که با قیام و قعود تعدادی بند، ماده و تبصره لایحهای را که اهداف و شاخصههای مندرج درآن دست یافتنی نیست مصوب خواهند کرد هیچگاه به آن رای نمیدادند.
نهم: اگر میدانستند که با تایید مصوبات مجلس شورای اسلامی در شورای نگهبان، برنامههای توسعه پنج ساله به قانون تبدیل میشود هیچگاه به راحتی روح حاکم بر برنامههای توسعه، جهانبینی و نقش آن در توسعه اجتماعی را در قالب مغایرت و یا عدم مغایرتهای مادهها و تبصرههای جزیی مورد تایید قرار نمیدادند.
دهم: اگر میدانستند که تدوین و اجرای ناقص و غیرقاعدهمند یک برنامه توسعه نامناسب در بروز مشکلات در زندگی مردم نقش مهمی خواهد داشت هیچگاه به تدوین و اجرای برنامههای توسعه در دولتها طی چهار دهه اخیر اقدام نمیکردند.
یازدهم: اگر میدانستند که ناآگاهی و ناتوانی در تدوین، تصویب، تایید، ابلاغ، اجرا و نظارت بر برنامههای توسعه پنج ساله و سالانه، چگونه بصورت آرام و پنهان، مشکلات در زندگی مردم در حال گسترش است هیچگاه مسئولیت کاری را که همه جوانب آن را نمیدانند و توانایی لازم برای انجام آن را ندارند نمیپذیرفتند.
دوازدهم: اگر میدانستند که این بازی زبان است که نادانستهها را دانسته و ناتوانیها را توانایی جلوه میدهد هیچگاه خود را در حوزه برنامهریزی کشور توانمند نمیدانستند. راهزن نباشید.
نویسنده: دکتر محمدرضا ناری ابیانه - رییس مرکز مطالعات راه بردی سیاست روز